واااااااای

واااااااای

پسر:ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود..اومدیم زیارتت کنیم

دختر:توبازدوباره گفتی ضعیفه؟؟؟؟؟

پسر:خوب..."منزل" بگم چطوره؟؟؟؟؟؟

دختر:وااااااااااااااااای از دسته تــــــو!!!!

پسر:باشه..باشه...ببخشید"سینیوریتا"خوبه؟؟؟؟

دختر:اصلا باهات قهـــــرم...

پسر:باشـــــه بابا..تواصلا عزیزدله منی..خوب شد؟؟؟؟؟آشتی؟؟؟

دختر:آشتی...راستی گفتی دلت چیشده؟؟؟؟

پسر:دلم...؟!..آها یکم میپیچه...!ازدیشب تاحالا....

دختر:واقعـــــــــــــــاکــــــــه....

پسر:خوب چیه...نمیگم...مریضم اصلا....خوبه!!؟؟

دختر:لـــــــــــــوووووووووس

پسر:ای بابا ....ضعیفه !!! ایندفعه اگه قهرکنی ،دیگه نازکش نداری هاااااااا!!!

دختر:بازم گفتی این کلمه رو؟؟؟؟؟؟‍!!!!!!!

پسر:خب تقصیرخودته عشقم....میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم..

هی نقطه ضعف میدی دسته من..!!!

دختر:من از دسته تو چیکار کنم؟؟؟؟؟!!!!!!

پسر:شکرخدا..!دلم هم پیچ میخورد چون تو تب وتاب ملاقات تو بود..

لیلی قرن بیست ویکم من!!!

دختر:چه دله قشنگی داری تو...چقد به سادگی دلت حسودیم میشه...

پسر:صفای وجودت خانومم

دختر:میدونی!دلم تنگه...برای پیاده روی هامون...

برای سرک کشیدن توی مغازه های کتاب فروشی و ورق زدن کتاب ها...

برای بوی کاغذنو...

برای شونه به شونت راه رفتن ونگاه حسرت بار بقیه...

اخه هیچ زنی،که مردی مثل مرد من نداره..!

پسر:میدونم...میدونم....دل منم تنگه...

برای دیدن اسمون چشمای تو...

برای بستنی شاتوتیایی که باهم میخوردیم،

برای خونه ای که تو خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم..

دختر:یادته همیشه به من میگفتی "خاتون"؟؟؟؟!!

پسر:آره...یادمه آخه تومن ویاد دخترهای ابروکمون قاجاری مینداختی..

دختر:آخ چه روزایی داشتیم...چقدر  دلم هوای دستای مردونتو کرده..

وقتی که تودستام گره میخوردن مجنون من

پسر:....

دختر:چت شد؟؟؟چراچیزی نمیگی؟؟؟

پسر:.........

دختر:نگاه کن ببینم!!!امنو نگاه کن

پسر:.........

دختر:الهی من بمیرم....چشمات چرا نمناک شده؟؟فدای تو بشم

پسر:خدان..(گریه)

دختر:چراگریه میکنی؟؟؟؟ها؟؟؟؟؟؟؟

پسر:چرانکنم؟؟؟؟!!!!ها؟؟؟؟؟؟؟؟

دختر:گریه نکن ....من دوست ندارم مرد من گریه کنه.....

جلوی این همه ادم...

بخند...بخند دیگه ...زودباش بخند

پسر:وقتی دستاتو کم دارم چجوری بخندم؟؟؟؟

کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم؟؟؟؟

دختر:بخند..وگرنه منم گریه میکنمااااا

پسر:باشه...باشه...تسلیم...گریه نمیکنم ولی نمیتونم بخندم...

دختر:آفرین..حالابگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟

پسر:توکه میدونی..من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد..

ولی امسال برات کادوی خوب اوردم

دختر:چی؟؟زودباش بگو دیگه...آب از لب و لوچم آویزون شد

پسر:......

دختر:باز دوباره ساکت شدی!!!!

پسر:برات کادو(هق هق گریه)..برات یه دسته گل رز ،یک شیشه گلاب!

ویــــــــــــک بغض طولانـــــــــــــي آوردم.

تک عروس گورستان!

پنج شنبه ها دیگه بی تو خیابون صفایی نداره..!

اینجا کنار خانه ی ابدیت میشینم فاتحه میخوانم.

نه.... اشک وفاتحه نه...دلتنگی وفاتحه نه....

اشک و دلتنگی وفاتحه...

و مرور خاطرات نه چندان دور..امان...خاتون من!!!!!

توخیلی وقته که....آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من...

دیگر نگران قرصهای نخورده ام ...

لباس اتو نکشیده ام وصورت پف کرده کرده از بیخوابیم نباش..!!

نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..

بعد از تــــــــــــــــــــــو مـــــــــــرد نیستم اگر بخنــــــــدم...



نظرات شما عزیزان:

mehrshad
ساعت17:57---18 فروردين 1395
خخخ بازم زود اومدم خخخ
خب دختر ضعیفه دیگه واس همینه که بش میگن ضعیفه خخخخ
پاسخ:ع ع ع ع ع اصلا قهرم من!!!!!!!!!


mehrshad
ساعت15:41---18 فروردين 1395
گگگگگگگگگ
تازگیا یه جایی خونده بودمش
شاید همن جا بود
گگگگگگگ
پاسخ:ولی واقعا ممنون ک انقد زود اومدی چاکریم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[ دو شنبه 16 فروردين 1395 ] [ 19:25 ] [ mi و ra ]
[ ]